- صفحه اصلی
- اخبار و مقالات
- داستان جذاب و آموزنده از خلق یک استارتاپ | برگرفته از کتاب نوآفرینی
آخرین مقالات
- صدای تعهد از کارنکراد؛ 100 طرح موفق در مسیر تحول اقتصادی
- پیوند نوآوری و سرمایهگذاری در صنعت خودرو
- فرآیند سرمایهگذاری، اجرای طرح و تسویهحساب با سرمایهگذاران
- سند ملکی، یکی از وثایقی که از متقاضیان جذب سرمایه به روش تامین مالی جمعی دریافت میشود
- چک، یکی از وثایقی که از متقاضیان جذب سرمایه به روش تامین مالی جمعی دریافت میشود
آخرین طرحهای سرمایه گذاری
داستان جذاب و آموزنده از خلق یک استارتاپ | برگرفته از کتاب نوآفرینی
در یک شب خنک پاییزی در سال 2008، چهار دانشجو تحول در یک صنعت را کلید زدند. آنها که تا گردن زیر قرض بودند، عینکهایی شکسته داشتند یا آنها را گم کرده بودند و از این مسئله که خریدن عینک جدید چقدر برایشان هزینه خواهد داشت عصبانی بودند. یکی از آنها همان عینک شکسته را پنج سال به چشم داشت و برای کنار هم نگه داشتن فریم عینک از گیره کاغذ استفاده میکرد. حتی بعد از اینکه دو بار شماره چشمش عوض شد، باز هم پولی را خرج لنزهای گران قیمت جدید نکرد.
لاکسوتیکا غول عینکسازی، بر بیش از 80 درصد از بازار کنترل داشت. آن دانشجویان باید برای به صرفهتر کردن عینک، هیولایی را به زانو در میآوردند. آنها که به تازگی شاهد تحول بازار کفش از طریق فروش آنلاین زاپوس بودند، از خود میپرسیدند آیا میتوانند همین کار را با بازار عینک انجام دهند یا خیر.
وقتی آنها ایده خود را به طور خودمانی با دوستانشان در میان میگذاشتند، بارها و بارها هدف انتقاد تمسخرآمیز آنها قرار میگرفتند. دوستانشان اصرار داشتند که هیچکس هرگز عینکی را از اینترنت نخواهد خرید. مردم باید اول آن را امتحان میکردند. البته زاپوس چنین ایدهای را برای کفشهایش اجرایی کرده بود، اما اینکه این ایده برای عینک عملی نشده بود علتی داشت. بارها این حرف را میشنیدید: "اگر ایده خوبی بود، کسی تا به حال این کار را انجام داده بود."
هیچ کدام از این دانشجویان پیشینهای در تجارت الکترونیک و فناوری مربوط نداشت، چه رسد به خرده فروشی محصولات مد یا پوشاک. به رغم اینکه به آنها گفته بودند این ایده مسخره است، آنها پیشنهادهای پر درآمد مالی را رد کردند تا خودشان شرکتی را راهاندازی کنند. قرار بود عینکهایی را که به طور معمول در مغازه 500 دلار فروخته میشد به مبلغ 95 دلار و آنلاین بفروشند و با هر خرید، عینکی را هم به شخصی در جهان سوم هدیه کنند.
این کسب و کار به وب سایتی فعال متکی بود. بدون چنین وب سایتی غیر ممکن بود که مشتریان محصولاتشان را مشاهده کنند یا بخرند. بعد از تقلای زیاد برای درست کردن وب سایت، آنها سرانجام توانستند در ساعت 4 صبح روز قبل از راهاندازی در فوریه 2010 آن را آنلاین کنند. نام شرکت را واربی پاکر گذاشتند، که ترکیبی بود از نام دو شخصیت داستانی پدید آمده توسط جک کرواک رمان نویس، که به شخصیتهایش انگیزه داد خود را از بند فشارهای اجتماعی خلاص و ماجرای خود را خلق کنند. آنها این روحیه طغیانگر را تحسین میکردند و آن را در فرهنگ کسب و کار خویش ادغام کردند و این کار جواب داد.
این دانشجویان انتظار داشتند هر روز یک یا دو عینک بفروشند. اما وقتی مجله جی کیو آنها را «عینک فروشی نت فیلیکس» نامید، در کمتر از یک ماه به هدف خود برای سال اولشان دست یافتند، و آن قدر محصولاتشان به سرعت به فروش رفت که مجبور شدند بیست هزار مشتری را در لیست انتظار قرار دهند. 9 ماه طول کشید که آنها آن قدر موجودی داشته باشند که بتوانند پاسخگوی آن سطح از تقاضا باشند.
با سرعت به جلو میرویم و به سال 2015 میرسیم، وقتی مجله فست کمپانی فهرستی از نوآفرینترین شرکتهای جهان را منتشر کرد. واربی پارکر نه فقط در این فهرست بود، بلکه در صدر آن قرار داشت. سه برنده قبلی در این فهرست غولهای خلاقیت گوگل، نایکی و اپل بودند، که هرکدام بیش از پنجاه هزار نفر کارمند داشتند. شرکت نوپا و جان سخت واربی پارکر که عضو جدید فهرست بود، فقط پانصد نفر کارمند داشت. طی پنج سال این چهار دوست یکی از مد روزترین برندهای این سیاره را ساختند و بیش از یک میلیون عینک به افراد نیازمند هدیه کردند. این شرکت به 100 میلیون درآمد سالانه رسید و بیش از 1 میلیارد دلار ارزشگذاری شد.
برگرفته از کتاب نوآفرینی
انتشارات آریاناقلم
نظرات
نظر ثبت شده، نظر تو چیه؟